رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

دنیای رها کوچولو

دو ماه گذشت

سلامممممممممم خوبین؟ ببخشید که نتونستیم زودتر وبلاگ رو بروزش کنیم خوب دو ماه گذشت بسرعت برق ..تو این دو ماه من بزرگتر و خانمتر شدمممممممم تو این مدت من میتونم کلمات تازه تری رو بگم ..... شیطون تر از قبل شدم ...عاشق بیرون رفتن هستم ...عاشق کفش هستم .....بعضی وقتی که یه چیزی بخوام که برام ممنوع هست مثل شکلات و بستنی و چیپس  اگه بهم ندن خونه رو میزارم روی سرشون دیگه تو این مدت از علاقه شدیدم به سوسو (سرسره) بگم که مامی با بابایی برام یه سوسو خریدن که جریانات داره و تو این دو ماه اتفاقات بسیاری افتاده  و تو این مدت ماه میهمانی خدا هم از راه رسید و و کمی تغییرات در خانه و زندگی ما بوجود امد اونم اینکه مامان و بابام روزا هیچی نمیخورن و فقط می...
13 فروردين 1393

دو ماه گذشت 28 ماهه شدم

سلاممممممممم..خوبین؟..بازم دیر شد دیگه اخه این روزا کمتر وقت میشه شما به بزرگی خودتون ببخشین خوب 3 روز دیگه من 28 ماهه میشم شما فکر کنین من 28 ماهه شدم بریم سر وقت اتفاقات و خاطرات تو این دو ماه فرهنگ لغات بنده بیشتر شده و همینطور جملات بنده که بیشتر به دو کلمه و گاهی 3 کلمه با هم اونهم با فاصله ولی بلاخره جمله گفته میشه دیگه و یه مدته مامی کلاس میره اوایل منم با خودش میبرد ولی وقتی دید بنده اذیتش میکنم و مزاحم هستم دیگه نبرد یواشکی و بدون اینکه بنده بفهمم مامی غیب میشه و دیگه تو این مدت یه بار رفتیم بیرون شهر که خیلی خوب بود بابایی هم بساط کباب رو برپا کرد دو تا دایی های بنده هم باهامون بودند خیلی خوش گذشت ولی بنده این وسط پارازیت بودم...
13 فروردين 1393

2سال و 5 ماه

سلاممممممممم..با چند روز تاخیری امدم با دست پر امدم خوبین؟ تو این مدت مثل همیشه چی گذشت؟ خوب تو این مدت من بعضی وقتی دختر خوبی بودم و گاهی هم بد که بازم مثل قبلم بقول مامی میگه رها غیر قابل پیشبینی ...تو این مدت بخاطر دایی کوچیکه چند بار رفتیم خواستگاری جاتون خالی همش سوار ماشین این ور و اونور تا اینکه مابین مراسم اخرین خواستگاری بنده بعلت مریضی که همان جناب ویروس خان باشن با ما تشریف اورده بودن اونجا بنده هم همچنان تا کمی سرحال اما همراه با تب بودم که بعد از خوردن چایی و بالانس رفتن از روی مبلا گلاب بروتون هم از بالا پس دادیم هم از پایین مامانم طفلی اینقدر خجالت کشید بعد منو با مامان بزرگ بردن تو حموم اونا شستن تمیز شدیم و امدیم بالا ...
13 فروردين 1393

10 ماهگی

سلامممممممممم..تعطیلات عیدم تموم شد ..من 10 ماهه شدم ...و ت این مدت  تجربه زیادی کسب نکردم اذیت کردنهام سر جاشه و یه چیز دیگه این روزا دارم سعی میکنم که کمی وایستام و وقتی کنار پله وایمیستام زودی زانوم رو خم میکنم که برم بالا  ...از دندون خبری نیست ...و تعطیلات هیجا نرفتیم همش تو خونه بودیم کسی هم بدیدنمون نیومد ...ولی چند روز پیش رفتیم مرکز بهداشت که وزنم چک بشه که خانمه گفت عالی 400 گرم اضافه کردم .......و دو روز پیش رفتیم بیرون همین پارک محله که سیزده بدر بود هههههههه اینم عکس سیزده بدرم این اضافه میشه تازگیا نچ نچ کردنو یاد گرفتم و همینطور قر دادن وقتی صدای یه اهنگ رو میشنوم همینطور نشسته هم دست میزنم و هم قر میدم و بعضی وقتی نچ ن...
28 مرداد 1391

10 ماه و 15 روزگی

سلامممممممممم.......15 روز دیگه هم گذشت ....و تجربیات جدید من اول اینکه میتونم یه مدت کوتاه بایستام دوم اینکه میتونم برقصم سوم میتونم بشکن بزنم چهارم اینکه میتونم از پله خودم بتنهایی بدون کمک برم بالا پنجمم اینکه ب تی وی عکس العمل نشون میدمممممممم این تجربیات من بود حالا بریم سراغ عکسا....چند وقتم بود که مامی میخواست از لحظه بیدار شدن من عکس بگیره تا یادگاری بمونه که موقعیت جور شد  اینم من خوابالووووووووو ویرایش شد ... من وایمیستام ببینیننننننننننن ...
28 مرداد 1391

11 ماهگیییییییییییی و تاتی تاتی

سسسسسسسسسسسسسسلام من 11 ماهه شدم چیزی نمونده که 1 ساله بشمممممممم همش 1 ماه دیگه مونده تا 1 سالگی بنده تجربیاتم ...میتونم خودمو بسمت جلو بکشم ...میتونم دو تا 3 قدم راه برم و بعضی وقتی خودمو کنترل میکنم یعنی تعادلمو حفظ میکنم  تا نیافتم ...خیلی فضول شدم و اشاره کردن رو یاد گرفتم ...ببینم تو دست مامانم یا بابام چیزیه دستمو دراز میکنم یعنی بدین به من ....و تو تمیز کردن کمدم به مامان جونم کمک میکنم و یه لباس یا روسری اگه بهم بدن زود تنم میکنم البته ناقص میکشم روی سرم یعنی تنم کردم ...و اونقدر بلبل زبون شدم همش در حال حرف زدنم ...و تا یکی به تلفنمون زنگ میزنه من زودی صدامو بلند میکنم که بدونن منم هستم و ...تازگیا تسبیح برمیدارم شروع میکنم به گف...
28 مرداد 1391