رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

دنیای رها کوچولو

11 ماه و 15 روززززززززز

سلامممممممم خوبین؟....ما هم خوبیم خوب 15 روز دیگه هم گذشت و من تجربیات کمی  یاد گرفتم اول اینکه یاد گرفتم میگم چی چی چییی .........دوم یاد گرفتم با اسباب بازیهام خودم بازی میکنم مثلا جورچین رو خودم یکم یاد گرفتم میچینم ....و یاد گرفتم دستام رو بزارم روی گوشام و یا بگیرم جلوی دهانم اینجوری یاد گرفتم اگه یه چیزی رو نخوام با تکون دادن سرم بگم نمیخوام یا نه نه نمیخوام اگه دعوام کنند یا مثلا بهم میگن اینکار رو نکن من زودی قهر میکنم ولی زودم اشتی میکنم شروع میکنم بد دست زدن و رقیصیدن بله دیگه ...خوب بگزریم میخواستم یه خبر دیگه هم بدم بلاخره مامانی توانست از تاتی کوتاه من و عینک فیلم برداری کننه اینم ادرساش http://www.a...
28 مرداد 1391

1 سالگی

سلام به فرشته کوچولوی دوست داشتنی خودم ..دیگه چیزی نمونده که 1 ساله بشی ..دیگه بزرگ شدی خانم شدی شیطون شدی شیرین بودی شیرینتر شدی عزیز مامان ...1 سال از امدنت به دنیا گذشت چقدر زود گذشت اه دلم برای دوران نوزادیت تنگ شده چقدر شیرین بود چرا نتونستم از اون دوران بهترین لذت رو ببرم دلم برای شیر خوردنت تنگ شده برای گذشته تنگ شده ...همیشه تو ذهنم تمام روزایی که در کنار هم بودیم رو مرور میکنم کوچولوی من دلم برای این روزات تنگ شده توی این 1 سالی که گذشت با تو خیلی چیزا تجربه کردم خیلی چیزا رو فهمیدم  در کنارت احساس ارامش میکنم نمیدونی وقتی دو دقیقه از کنارت دور میشم یه حسی  نمیزاره توی دلم میگم خدا کنه تا اخرش برات مادر خوبی باشم فرشته کوچ...
28 مرداد 1391

تولدم مبارککککککککککک

سلاممممممممممم ..دو روز پیش تولد یک سالگی بنده بود که تولدم مبارک باشه و متاسفانه با مشکلاتی که پیش امد نشد که جشن بگیریم حتی کوچولوش که مامی قول داده بعدا برام بگیره خوب از دیروز بگم دیروز مامانی با بابایی صحبت کرد و اجازه گرفت که دو نفری بریم بیرون پیاده روی کنیم مامی هم از فرصت بدست امده استفاده کرد و دو نفری اماده شدیم کالسکه رو برداشتیم زدیم بیرون بد نبود حالمون بهتر شد و امروز صبح هم دوش گرفتیم رفتیم مرکز بهداشت که واکسن 1 سالگی رو بزنیم ..وایی چقدر شلوغ بود همه نی نی ها اونجا بود همه هم برای واکسن امده بودن..هر کی هم که بهش امپول میزدند گریه میکرد جیغ میکشید ..منم اولش با مامی همکاری کردم دختر خیلی خوبی بودم ولی همینکه نوبت من ش...
28 مرداد 1391

14 ماهگییییییییییییی

سلامممممممممممم خوبین ..1 ماه دیگه هم گذشت و من 1 ماه بزرگتر شدم تو این مدت چی گذشت و کجا رفتم و چکار کردمممممممممم تو این مدت برای اولین بار اسهال شدم  که مجبور شدم صبح و شب سوپ بخورممم اونم بخاطر دو تا دندون جدیدم ..بله درست خوندین من دو تا دندون جدید در اوردم اونم دندونای قبل از نیش  بالایی شدم 6 دندونه ....تو این مدت مامی یه قرار دیگه با خاله های سایت گذاشت  اونم کجا خونه مادر و کودک که اینبار عکسم گرفتیم و من چند تا دوست جدید پیدا کردم و منم دختر خوبی بودم مامی رو اذیت نکردم ...تو این مدت پنج شنبه ها تو پارک محل یه جشن کوچولو برگزار میشد که ما هم میرفتیم مامی هم تو مسابقش شرکت میکرد خوب بود من اونجا برای خودمم یه صندلی مخصوص خودم داش...
28 مرداد 1391

ننه نقلی

سلامممممممممم من امدم با اسم ننه نقلی ههههههههههه من با چادر و جانماز و موبایلمممممممم هههههههههه من و ملوسکام و اورکم هههه تموم شد ...
30 ارديبهشت 1391

9 ماهه شدمممممممممممممم

سلاممممممممممم من امروز 9 ماهم تموم شد و حالا یه غذا خور کامل شدممممممممم خوب یه مدت نتمون قطع بید نشد بیایم وب رو بروزش کنیم شلمنده دیگه ههههههه من دیگه دارم 4 دست و پا میرم ..خودم به تنهایی میشینم ....دست دسی میکنم ........برای خودم حرف میزنم .. بابا ماما ددا میگم ........خیلی شیطون شده .......و به مامانم خیلی میچسبم مثل کنه هههههیییییییییییی تازگیا از لبه میز یا پله میگیرم و با تمام تلاشم وایمیستم ........متاسفانه از دندون خبری نیست ..........این روزا مامانم رو یکم اذیتش میکنم بیچاره از دستم کفری شده .........و ........مامانی داره برام به کمک یکی از خاله ها تقویم و عکس اتلیه درست میکنه ...........و..........کمی نق نقو شدم ........و ......
30 ارديبهشت 1391

دست دسی

سلامممممممممم املوز امدم عکس دست زدنمو بزارم که همراه با اواز خوندن هستش از حموم امده بودم برای همین پر انرژی بودم شروع کردم به دست زدنو اواز خوندن ...... این دوتا عکسم میزارم یکیش مال امروز یکیش مال چند روز پیشه ...
30 ارديبهشت 1391