رها کوچولورها کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

دنیای رها کوچولو

21 ماه و نیم

1393/1/13 19:30
نویسنده : مامانی
314 بازدید
اشتراک گذاری
سلامممممممم خوبین اخرین گزارش سال 91 رو بدم

تو این 15 روز چی شد....خوب تو این مدت بنده خیلی جاها رفتم و حدودا اکثر فامیل مامی رو دیدم که متاسفانه خوشم نیومد ولی خوب اخرش باید یروزی میدیمشون..خوب داشتم میگفتم توی هفته اول یهو مامی زد بسرش که منو ترک بده یعنی منو از شیر بگیره اینو بگم که من شیرخشک میخورم ها برای همین وسایل منو اماده کرد دو نفری رفتیم خونه مامانی یعنی ب اصطلاح رفتیم کمپ برای ترک دیگه از صبحش که شیر نخورده بود اینا هم جوانمردی کردن و تا اخرش بهم ندادن روز اولش گذشت روز دوم دایی اینا با بچه هاش امدن اونجا که تا چند روز پیشمون موندن و باهم دیگه خیلی جاها رفتیم بخصوص پارک تو این مدتی که من اونجا بودم و بچه های دایی هم بودن اتفاقات جالبی افتاد یکیش اینکه من با یکی از دخترهای دایی خیلی خودمونی شدم حالا اون کی بود بله یگانه خانم بود طفلی خیلی به من تو جه میکرد غذا بهم میداد با من بازی میکرد باهم دیگه دست در دست هم راه میرفتیم جوری بود که تا من مامی رو اذیتش میکردم یگانه بدادم میرسید منم به یگانه اونس پیدا کردم که دلم نمیخواست اون بدون من بره جایی تا بلند میشد بهش میگفتم بیا بیا بشین خیلی دوسش داشتم و یکی دیگه از اتفاقات این بود که من با مردا برخوردم خیلی بد بود نمیدونم چرا باهاشون راحت نبودم میخواست هر کی باشه دیگه ولی تو این مدت خیلی بهم خوش گذشت چند بار رفتیم پارک و یبارم رفتیم شهربازی که حسابی بهم خوش گذشت تو هفته بعد که دیگه امدیم خونه اولش از بابایی هم میترسیدم و خجالت میکشیدم نه اینکه بگین بابایی ترسناکه نه برای اینکه تو این مدت ندیده بودمش فقط صداشو شنیده بودم دیگه چهرش یادم رفته بود که از فردا شدم همون رهای بابایی بریم سراغ عکسا بعد میگم چی شد

واییی اینجا خیلی بهم خوش گذشت بخصوص اینکه تازگی خیلی باهاش بازی میکنم و اسمشو یاد گرفتم توتو یعنی توپ

اینجا

هم بد نبود من فقط تا پله اولی میتونستم برم و اینجا بپر بپر هم یاد گرفتم

اینجا هم بد نبود ولی زیاد هیجانی نداشت

خوب یادمه قبل از اینکه بریم خونه مامانی دوشب قبلش برف امد خیلی قشنگ بود همون شبش من خیلی اصرار داشتم که منو ببرن بیرون که تا دم در میبردن برف رو نشون میدادن برمیگشتیم تو من نتونستم برف بازی کنم تو همین مدتی که اونجا بودیم هنوز همه برفا اب نشده بودن که منم تونستم یکم برف بازی کنم برای خودمون شکلات یخی درست کردیم هههه

خوب

تو این مدت بعضیا یواشکی از من کپی برداری کردن ببینی تورو بخدا

میببینین عجب زمونه ای شده

توی این هفته خیلی بهم خوش گذشت و اما تواین هفته بعد که بدم نبود من دختر خوبی بودم بعضی وقتی هم ابری بودم که خیلی حساس هستم خوب تو این هفته هم یه رویداد مهم هست که اونم وارد سال جدید میشم و منم روز بروز بزرگتر میشم

اینم اخرین گزارش سال 1391

پسندها (1)

نظرات (0)